صفت اسم
جلسه ی سوم فارسی ششم (سه شنبه 6 / 7 / 95 )
درس اوّل (معرفتِ آفریدگار) صفحه ی 11 فارسی ششم
ابوعلی بلعمی: وزیردانشمندحکومت سامانیان، مترجم کتاب«تاریخ طبری»است و ترجمه ی آن کتاب را با
نام خودش«تاریخ بلعمی» فراهم کرد.کتاب«تاریخ طبری»از محمد بن جریر طبری را به فارسی ترجمه کرد
و اطلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به آن افزود و مطالبی را از اصل عربی آن حذف کرد و در واقع آن
کتاب«تاریخ طبری»را به صورت تألیف مستقلی درآوردکه به «تاریخ بلعمی» شهرت یافته است.اما کتاب
«تفسیر طبری»که تفسیرقرآن به زبان عربی از محمد بن جریرطبری بود را «گروهی ازعُلمای ماوراءالنهر»
به دستور منصور بن نوح سامانی به زبان فارسی ترجمه کردند.
متن درس:
این همه خَلق را که شما بینید، بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که
آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است.
معنی : این همه آفریده با این بسیاری آن ها که شما می بینید، همگی آفریننده ای دارند که
آن ها را آفریده و به ایشان روزی بخشیده است.
خَلق: آفریده، مردم * خالق: آفریننده * بینید: می بینید * نعمت: بخشش، روزی
نکته ی دستوری: این بند پنج جمله دارد.
* در جمله ی « این همه خلق را که شما بینید»، «را»، نشانه ی مفعول است.
بینید(صورت کهن «می بینید: فعل مضارع اخباری» است)
* در جمله ی « این همه را خالقی است»، «را»، نشانه ی مفعول نیست.
ترکیب وصفی«این همه» نهاد است.
* نکته ی املایی: هم خانواده ی «خَلق»: خالق، خلقت، مخلوق، خَلایق و ...
آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاس داری باید کردن.
معنی : آفریدگار را باید پرستید و باید که شکرگزار نعمت های او باشیم.
* بباید: باید، لازم است، شایسته است * سپاس داری: شکرگزاری، سپاس گزاری
نکته ی دستوری: این بند دوجمله دارد.
* دو فعل«بباید» و «باید»(صورت مخفّف بباید)، هر دو فعل «مضارع اخباری» هستند.
* واژه ی «آفریدگار» مفعول جمله ی اوّل است. * «نعمتِ او»: ترکیبِ اضافی
نکته ی املایی: هم خانواده ی «آفریدگار»: آفریده، آفریننده، آفرینش، آفرید، آفریدن و ...
اندیشه کردن اندر کارِ خالق و مخلوق، روشنایی افزاید اندر دل و غفلت از این و
نااندیشیدن، تاریکی افزاید اندر دل و نادانی،گمراهی است.
معنی : فکر کردن و اندیشیدن درباره ی کار آفریننده و آفریده شده، روشنایی و نور را در دل
می افزاید و بی توجّهی به این کار و فکر نکردن به آن، تاریکی را در دل می افزاید و نادانی،
سبب گمراهی می شود.
آرایه: تضاد(تاریکی، روشنایی)، تضاد(اندیشه کردن، نااندیشیدن)
* نکته ی دستوری: این بند سه جمله دارد.
* «اندیشه کردن» نهاد جمله ی اوّل، «غفلت از این و نااندیشیدن» نهاد جمله ی دوم و
«نادانی» نهاد جمله ی سوم است.
* واژه های «روشنایی» و «تاریکی»، مفعول هستند.
* افزاید: شکل قدیم فعل«می افزاید» فعل مضارع اخباری
* هم خانواده «اندیشیدن»: نااندیشیدن، اندیشه، اندیش، اندیشمند و...
* هم خانواده«خَلق»:خالق، خلقت، مخلوق، خَلایق و...
جلسه ی چهارم فارسی ششم (شنبه 10 / 7 / 95 )
در ادامه ی متن درس اوّل چهار بیت از «سعدی» با موضوع «معرفت خداوند» آمده است.
سعدی(مُشرف الدّین یا مُصلح الدّین): شاعر معروف شیرازی. آثارمنظوم: قصاید، غزلیّات،
مثنوی«بوستان یا سعدی نامه». (کتاب بوستان: به نظم، در ده باب و در سال655 سروده
شده، بر وزن«شاهنامه ی فردوسی» است).
اثرمعروف دیگرِسعدی، کتاب«گلستان»(نثر آمیخته به نظم)می باشد که شامل یک مقدمه و
8 باب نگارش یافته و نثر «مسجع و فنّی» می باشد.
باب های کتاب گلستان سعدی:
1)سیرت پادشاهان2)در اخلاق درویشان3)درفضیلت قناعت 4)در فواید خاموشی
5)در عشق و جوانی6)درضعف و پیری 7)در تأثیر تربیت 8)درآداب صحبت)
*کل آثارش«کلیّات سعدی» نام دارد.
کتاب های مورد تقلید از گلستان سعدی(به شیوه ی گلستان نوشته شده اند) :
روضه ی خُلد اثرمجدخوافی، پریشان اثرقاآنی شیرازی، بهارستان اثرجامی،
منشآت اثر قائم مقام فراهانی
ازآن جایی که قالب شعر صفحه ی 11 «غزل»است واژه هایِ قافیه عبارتند از:
«مَرغزار، مُرغِ زار، لاله زار، خداوندگار، کردگار» و ردیف نداریم.
1ـ بادِ بهاری وَزید از طرفِ مَرغزار/ باز به گردون رسید، ناله ی هر مُرغِ زار
باد بهاری از طرف چمنزار وزید و دوباره صدای آواز خواندنِ پرندگان نالان به آسمان رسید.
مَرغزار: چمنزار * گردون: گردنده، در اینجا«آسمان» * زار: ناتوان، ضعیف، نحیف
آرایه: مبالغه (در مصراع دوم دو «مبالغه» وجود دارد: رسیدن پرندگان به آسمان و ناله سر دادن)
* نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد.
* دو ترکیب وصفی داریم: (هر مرغ)صفت + اسم، (مَرغزار)اسم + صفت
* باد بهاری: ترکیب وصفی * ناله ی مرغ:ترکیب اضافی
* باد بهاری: نهاد جمله ی اوّل * ناله ی هر مرغ زار: نهاد جمله ی دوم
*«وزید» و «رسید»: هر دو فعل ماضی
2ـ خیز و غنیمت شمار، جُنبشِ بادِ رَبیع / ناله ی موزونِ مرغ، بوی خوشِ لاله زار
برخیز و قدرِ حرکت باد بهاری و صدای خوش آهنگ پرندگان و بوی خوش لاله زار را بدان و از
این فرصت استفاده کن.
غنیمت: آنچه به دست آید، سود، فرصت مناسب
* موزون: دارای وزن و آهنگ، سنجیده * ربیع: بهار، هنگام بهار
نکته دستوری: این بند دو جمله دارد. *«خیز» و«غنیمت شمار» هر دو فعل امر هستند و هرکدام
به تنهایی یک جمله به شمارمی آیند.
* «جنبش باد»، «باد ربیع»، «ناله ی مرغ»، «بوی لاله زار»: ترکیب اضافی(مضاف و مضاف الیه)هستند.
* «ناله ی موزون» و «بوی خوش»: ترکیب وصفی(موصوف و صفت) هستند.
* «لاله زار» اسمی غیرساده(مشتق)است :لاله(اسم)+ زار(پسوند مکان)
* «جنبش باد ربیع»، «ناله ی موزون مرغ»، «بوی خوش لاله زار»، مفعول جمله ی دوم است.
3ـ هرگل و برگی که هست، یادخدا می کند / بلبل و قُمری چه خواند؟یادِ خداوندگار
هر گُل و برگی که در فصل بهار روییده است، خدا را یاد می کند و آنچه بلبل و قُمری به آواز
می خوانند، یاد خداوند و ستایش اوست.
نکته ی دستوری: این بیت چهار جمله دارد. * برخی از اجزای جمله ی چهارم حذف شده است.
اصل این جمله چنین است: (بلبل و قُمری)یاد خداوندگار (را خواند).
* ترکیب وصفی«هر گل و برگی»(صفت + اسم و اسم)
نهاد جمله ی اوّل و «بلبل و قُمری»، نهاد جمله سوم است.
* جمله ی«هر گل و برگی که هست» نهادجمله ی دوم و فعل این جمله «یاد خدا می کند» است.
* «چه»، مفعول جمله سوم و ترکیب اضافی«یاد خداوندگار»، مفعول جمله ی چهارم است.
* «یاد خدا»، ترکیب اضافی است
* «می کند»، فعل مضارع(اخباری)است * «خواند»، فعل ماضی و «هست»، فعل مضارع است.
4ـ برگ درختان سبز، در نظرِ هوشیار / هر ورقش دفتری است معرفتِ کردگار
رویشِ برگِ سبز درختان، برای انسان خردمند و آگاه، مانندبرگی از یک دفتر هستندکه به انسان ها
کمک می کنند تا خداوند را بشناسند. (برای انسانِ خردمند وآگاه، برگ سبزِدرختان، هر ورق(برگ)
از آن هماننددفتری است که شناختِ خدا را امکان پذیر می کند)
معرفت: شناخت * ورق: برگ * آرایه: تشبیه(برگ درختان همانند دفتری ...)
* نکته دستوری: این بیت چهار جمله دارد.
«برگ درختان سبز» نهاد جمله است
* «برگ درختان»، «ورقش»، «معرفت کردگار»: ترکیب اضافی
* با وجود اینکه واژه ی «هوشیار» صفت است، ترکیب «نظر هوشیار»،ترکیبی اضافی است؛ زیرا اصل
این ترکیب به صورت «نظر انسان هوشیار» بوده و سپس واژه ی«انسان» حذف شده و «هوشیار» که
صفت«انسان» بوده، جانشین آن شده است. « نظر انسان هوشیار »
مضاف مضاف الیه صفت
از طرفی دیگر واژه ی«هوشیار»،«نظر»را توصیف نمی کند؛ بلکه توصیف کننده ی «انسان» است
«هر ورق»: ترکیب وصفی است.
واژه های«هوشیار»و«کردگار»، هر دو، صفت های غیرساده هستند و ساختمان آن ها چنین است:
هوش (اسم) + (یار) ؛کرد (بن ماضی از مصدر کردن) + گار(پسوند سازنده ی صفت فاعلی).
این بیت «سعدی» با این دو بیت از «مولانا» مرتبط است:
این درختان همچون خاکیان / دست ها برکنده اند از خاکدان (خاکیان و خاکدان «قافیه اند» و ردیف نداریم)
این درختان مانند انسان ها از این جهان دست به سویِ آسمان بلند کرده اند.
«آسمان» از واژگان «دوتلفّظی»
* واژه هایِ دو تلفّظی: در فارسی معیار و رایج، برخی واژه ها به دو شکل تلفّظ می شوند،
به این گونه واژه ها،«واژه هایِ دو تَلَفُّظی»گویند.مانند : استُوار و استوارـ مهرَبان و مهربان ـ
مُستَمَند و مُستمند ـ باغِبان و باغبان ـ پاسِبان و پاسبان ـ آسِمان و آسمان ـ آشِکار و آشکار ـ
روزِگار و روزگار ـ یادِگار ویادگار ـ آموزِگار و آموزگار و ...
* آرایه: تشبیه(درختان همچون خاکیان) * تشخیص(درختان دست ها بر کرده اند)
با زبانِ سبز و با دستِ دراز / از ضمیرِ خاک می گویند راز (دراز و راز «قافیه اند» و ردیف نداریم)
با برگ سبز و شاخه ی بلند از رازهایِ خاک سخن می گویند. * ضمیر: باطن، درون
* آرایه: تناسب(دست، زبان، ضمیر)
تشخیص(درختان با زبان سبز، دستِ دراز، می گویند راز)
* جناس ناقص افزایشی درحرف اوّل(دراز، راز)